آموزش هدف گذاری در زندگی، همواره برای کارمندان، مدیران و صاحبان کسب و کار مهم و حیاتی بوده است. هدف گذاری به عنوان یکی از ارکان و پیشنیازهای موفقیت نقشی کلیدی در رشد کسب و کار و افزایش درآمد ایفا میکند. اگر شما هم به آموزش هدف گذاری، علاقه مند هستید و میخواهید که بر اصول و تکنیک های آن مسلط شوید، تا انتهای این مقاله آموزشی همراه ما باشید.
برخی افراد، از هدفگذاری در زندگی میترسند!
به آموزش جامع هدف گذاری در زندگی خوش آمدید. باید همین اول کار به شما تبریک بگم. چون خیلی از افراد هستند که میترسند درباره هدف گذاری در زندگی صحبت کنند. اما شما تصمیم گرفتید که یک بار برای همیشه تکلیف خودتان را با هدف گذاری و شیوه صحیح هدفگذاری در زندگی روشن کنید. بنابراین از تو ممنونم که برای خودت و آموزشات وقت میگذاری و بر روی خودت سرمایهگذاری میکنی.
یک نکته خیلی مهم را همین اول باید بگم و خواهش میکنم که لطفاً آن را انجام دهید. آن هم این که هر زمانی که من از شما خواستم که یک کار عملی را انجام بدید، لظفا کاغذ و قلم همیشه کنار دستتان باشد و این موارد را حتما بنویسید. ببینید دوستان، اینکه این مطالب را مطالعه کنید میتواند خوب باشد. این که بگویید: خب حرف قشنگی بود، درسته، عالیه، میتواند خوب باشد! ولی تا ننویسید و انجام ندید، تغییری صورت نمیگیرد. مشکل بعضی از ما این است که یک، بعضی اصول را نمیدانیم و دو، آن ها را زندگی نمی کنیم! بنابراین از شما خواهش میکنم که هر موقع کار عملی از شما خواسته شد، حتما این کار را انجام بدید و موارد خواسته شده را مکتوب کنید.
کار عملی
اولین کار عملی که من از شما میخواهم که انجام بدید این است که لطفاً در دفترچه خودتان هرطوری که راحت هستید، یک بار ۵ هدف اصلی زندگیتان را بنویسید. هر شیوهای که راحت هستید. ۳ دقیقه به شما وقت میدهم.
چرا باید در زندگی هدفگذاری کنیم؟
گاهی اوقات وقتی صحبت از آموزش هدف گذاری در زندگی میشود، بعضیها این سوال را میپرسند: « خب ما زندگیمون رو داریم روی روال جلو میبریم و صبح که بیدار میشیم تلاش میکنیم برای زندگیمون و داریم جلو میریم، چه لزومی داره که باید هدفگذاری کنیم؟!» خب خیلی سریع بنده از این موارد می گذرم و توضیحاتی را در اینباره خدمتتون ارائه میکنم.
۱. احساس معنا و مقصود
دلیل اولی که هدف گذاری در زندگی مهم است این است که ما بعد از هدف گذاری، زندگیمان احساس معنا و مقصود پیدا خواهد کرد. ما دیگر میدانیم برای چه چیزی زندگی میکنیم، تلاش می کنیم، میجنگیم و جلو میرویم. بنابراین اولین حسی که بعد از هدف گذاری به ما دست میدهد (که حس بسیار مهمی است)، داشتن احساس معنا و مقصود در زندگی است.
۲. امید و انگیزه
دومین دلیلی که ما به علت آن، در زندگیمان هدف گذاری می کنیم، داشتن امید و انگیزه است. یکی از دلایل و یکی از عامل هایی که باعث میشود انگیزه ما افزایش پیدا کند، داشتن هدف در زندگی است. وقتی که به طور صحیح هدف گذاری می کنید، میبینید که ناخودآگاه امید و انگیزه تان زیاد شده و آتشی در درون شما به وجود آمده است.
۳. شادمانی و قدرت
سومین احساسی که بعد از هدف گذاری در زندگی به شما دست میدهد، احساس شادمانی و قدرت است. بعد از اینکه به طور صحیح برای خودتان هدف گذاری کردید، کنترل زندگیتان را بر عهده گرفتید و بر زندگی مسلط شدید، احساس شادمانی و قدرت می کنید.
۴. موفقیت
چهارمین دلیلی که به علت آن حتماً باید در زندگی هدفگذاری کنیم، این است که یکی از پیش نیازهای اساسی موفقیت، هدف گذاری است. دوستان عزیز، موفقیت قوانین و اصولی دارد. ما یا میخواهیم موفق شویم یا نمیخواهیم. تعاریف که نداریم با همدیگر! اگر میخواهیم موفق شویم باید این اصول را بدانیم و به آن ها عمل کنیم. اگر نمی خواهیم موفق شویم هم که هیچ!
خب حالا شما اگر میخواهید موفق شوید، باید اصول موفقیت را رعایت کنید و آن ها را زندگی کنید. یکی از این اصول هدفگذاری است. نمیشود که شما بگویید: «من میخوام فرد موفقی بشم ولی هدفگذاری نکنم!». پس این هم یک دلیل دیگر برای اینکه تا انتها با ما همراه باشید.
۵. احساس رضایت درونی
دلیل پنجم برای اینکه هدف گذاری را انجام بدید، احساس رضایت درونی است. یعنی بعد از اینکه هدف گذاری می کنید، انگار حال دلتان خوب میشود. انگار دیگر میدانید از زندگی چه چیزی میخواهید و تکلیف تان با خودتان مشخص است و این احساس رضایت درونی حال شما را خوب می کند.
چرا افراد در زندگی هدف گذاری نمیکنند؟
ممکن است اینجا سوالی برایتان پیش بیاید و از خودتان یا من بپرسید که با این دلایلی که وجود دارد و شاید مشخص باشد که هدفگذاری در زندگی اینقدر مهم است، پس چرا ما میبینیم که خیلی از افراد هیچ موقع هدفگذاری نمیکنند؟ چند دلیل هم در این باره بگوییم و سریع از این موضوع هم با همدیگر عبور کنیم.
۱. فکر میکنن هدف گذاری در زندگی مهم نیست!
دلیل اولی که مردم به علت آن هدف گذاری نمیکنند این است که فکر میکنند هدفگذاری مهم نیست. بعضی از افراد با خود میگویند: «چرا هدفگذاری کنیم اصلا؟! همین طوری داره روزمون شب میشه، شبمون روز میشه و تلاش خودمان رو میکنیم تا ببینیم چی پیش میاد، چرا هدفگذاری کنیم؟!» فکر میکنند هدفگذاری مهم نیست و به همین دلیل هم هدف گذاری نمی کنند.
۲. بلد نیستند هدف گذاری کنند.
دلیل دوم این است که افراد بلد نیستند هدف گذاری کنند. به علت همین موضوع هم متاسفانه هدفگذاری نمیکنند. البته شاید هم گاهی اوقات پیش خودشان فکر میکنند که هدف دارند و انسان های هدفمندی هستند و اگر از آن ها بپرسید که آیا در زندگی اهدافی را دنبال میکنی؟ میگویند: بله ما هدف داریم. میگوییم: خب اهدفتان چیست؟ میگویند: خب هدفمان این است که موفق شویم و به آرامش و خوشبختی برسیم. در واقع این خواستهها و میل ها و یک سری چیزهای کلی را با هدف اشتباه میگیرند.
۳. ترس از شکست
سومین دلیلی که برخی از افراد به خاطر آن در زندگی هدف گذاری نمی کنند، این است که می ترسند شکست بخورند. بله! پیش خود میگویند که اگر ما هدف گذاری کردیم و شکست خوردیم چه؟! این ترس از شکست باعث میشود که آن ها کلا هدف گذاری را انجام ندهند.
۴. ترس از تمسخر دیگران
در نهایت، چهارمین دلیلی که مردم به خاطر آن موضوع هدف گذاری را کنار می گذارند، این است که میترسند توسط دیگران و بقیه مسخره شوند. ترس از تمسخر دیگران باعث میشود که مردم هدف گذاری را کنار بگذارند.
در نهایت میتوانم این طور جمع بندی کنم که طبق آمار و ارقامی که وجود دارد، ۹۷ درصد مردم کل کره زمین، متاسفانه هدف ندارند و زندگی هدفمندی را تجربه نمیکنند.
شناخت ارزش ها، پیش نیاز مهم هدف گذاری در زندگی
شاید واژه ارزشها و شناخت ارزش ها به گوش شما هم خورده باشد. اما ارزش دقیقا به چه معناست و ما باید چطور ارزشهایمان را بشناسیم؟ ارزشها چه تاثیری در موفقیت ما، به خصوص در هدفگذاری ما دارند؟ در این قسمت از مقاله آموزش هدف گذاری در زندگی به تمامی این سوالات خواهیم پرداخت و کارهای عملی زیادی هم ارایه خواهیم کرد تا بتوانید ارزشهایتان را بشناسید و بر آن ها مسلط شوید.
چرا شناخت ارزش ها قبل از هدف گذاری در زندگی مهم است؟
شاید یپرسید این مقاله آموزش هدف گذاری در زندگی است، چه ربطی به شناخت ارزش ها دارد؟ در پاسخ میتوانیم بگوییم شناخت ارزش ها یک پیش نیاز مهم هدفگذاری است. ما وقتی که هدفگذاری میکنیم، در واقع قصد داریم مشخص کنیم که به چه چیزی میخواهیم دست پیدا کنیم. یعنی مواردی را برای خودمان در نظر گرفتیم که میخواهیم به این موارد دست پیدا کنیم.
اما قبل از اینکه مواردی که میخواهیم به آنها دست پیدا کنیم را بشناسیم، باید یک گام عقب تر بیایم و ببینیم «ما میخواهیم چه کسی باشیم؟» چه رفتارهایی میخواهیم از خودمان بروز دهیم؟ چه ارزشهایی داریم؟ و منطبق و مطابق با این ارزشها هدف گذاری کنیم.
متاسفانه برخی مواقع ما میبینیم که بعضی افراد بدون اهمیت به شناخت ارزش ها، هدف گذاری میکنند، خیلی هم درست به خیال خودشان، اما بعد که میخواهیم بررسی چرا در راه اهدافشان شکست خوردند، میبینیم که این هدف با یکی از ارزش های بالا زندگی آنها ناسازگار بود.
به عنوان مثال هدف میگذارند که به درآمد خیلی بالایی دست پیدا کنند؛ مثلا سالیانه ۱۰ میلیارد تومان. اما مدام در این مسیر شکست میخورند. بعد که بررسی میکنیم، سوال میپرسیم و جلسات برگزار میکنیم، میفهمیم که در ارزشهای این شخصی رسیدن به ثروت جزو ارزشهای بالا نیست. در واقع بین ارزشها و اهداف این فرد تضاد وجود دارد و همین تضاد، مانند یک ترمز قوی در راه رسیدن به اهداف عمل خواهد کرد.
بنابراین ما قبل از این که بدانیم به چه چیزی میخواهیم دست پیدا کنیم، باید یک قدم عقبتر بیایم، یک نفس عمیق بکشیم و بگوییم که «ما میخواهیم چه کسی بشویم؟» چه ارزشهایی داشته باشیم و چه رفتارهایی از خودمان بروز بدهیم؟ ارزشهایمان را بشناسیم و مطابق با آنها هدفگذاری کنیم.
ارزش دقیقا به چه معناست؟
قبل از شناخت ارزش ها و هدف گذاری در زندگی، باید بدانیم ارزش ها دقیقا چه چیزی هستند. ارزشها تمایل عمیق قلبی ما هستند برای این که میخواهیم چگونه انسانی باشیم و میخواهیم با افراد و دنیا چگونه ارتباط برقرار کنیم. به عبارت دیگر هدف یعنی چیزهایی که ما میخواهیم بدست بیاوریم، ولی ارزشها یعنی میخواهیم چگونه رفتاری از خودمان بروز دهیم. لطفا این پارگراف را یک بار دیگر بخوانید!
چطور ارزشهایمان را بشناسیم؟
از مراحل شناخت ارزشها تا الان تعریف ارزش و تفاوت میان ارزش و هدف را متوجه شدیم. اما سوال بعدی این است که چگونه ارزشهایمان را شناسایی کنیم؟
برای شناخت ارزش ها چندین تمرین وجود دارد که ما دوتا از آن ها را در این قسمت برای شما آوردیم و در ادامه باز هم برای شما تمرینهای متنوعی اضافه خواهیم کرد. من این نوید را به شما میدهم که بعد از این دو تمرین شما ارزشهایتان را انشالله به طور کامل خواهید شناخت و بر آنها مسلط خواهید شد.
تمرین اول: شناخت ارزشها بر اساس روش دکتر جان دمارتینی (با پاسخ به ۱۳ سوال)
در این قسمت از آموزش هدف گذاری در زندگی و شناخت ارزش ها که مطالباش از متدولوژی دکتر جان دمارتینی گرفته شده، ۱۳ سوال مطرح میشود که از شما میخواهم همین الان بروید یک دفتر و خودکار بیاورید، روی تک تک این سوال ها فکر کنید، به اندازه کافی زمان بگذارید و پاسخ های خودتان رو حتما مکتوب کنید.
یادتان نرود که بدون انجام کارهای عملی که در این مقاله به شما داده میشود، در پایان به نتیجه مطلوبی نخواهید رسید.
کار عملی
به این ۱۳ سوال پاسخ دهید و پاسخهای خودرا مکتوب کنید.
۱. فضای اطراف خودتان رو چگونه و با چه چیزهایی پر میکنید؟
در پاسخ به این سوال ممکن است یک نفر بگوید که من فضای اطرافم را معمولا با کتاب پر میکنم، اطرافم همیشه کتاب است! شخصی دیگر میگوید من فضای اطرافم را با وسایل مربوط به کارم پر میکنم. هرکسی ممکن است یک چیزی بگوید. اما برای شما چیست؟ برای هرکسی متفاوت است. شما فضای اطراف خودتان را چگونه و با چه چیزهایی پر میکنید؟ این یک سوال کلیدی در راه شناخت ارزش ها و هدف گذاری در زندگی است.
۲. زمان خودتان را بیشتر چطور میگذرانید؟
یک نفر میگوید من بیشتر زمان خودم را برای کسب و کارم میگذارم. یک نفر میگوید من بیشترین زمانم را با دوستانم میگذرانم. یک نفر میگوید برای تفریح و مسافرت. یک نفر دیگر برای خانواده. برای هرکسی متفاوت است! برای شما چیست؟ شما چطور بیشترین زمانتان را میگذرانید؟
۳. در کدام حوزه مرتبتر و سازماندهیتر شده عمل میکنید؟
یک سری حوزهها وجود دارند که وقتی شما در آن حوزهها فعالیت میکنید، خیلی منظمتر، مرتبتر و سازماندهیتر شده عمل میکنید. برای بقیه هم این موضوع روشن است! آن ها میگویند وقتی این کار را انجام میدهی خیلی با نظم و سازماندهی شدهتر میشوی. آن حوزه برای شما چیست؟
۴. در کدام حوزه منظمتر و قابل اطمیانتر هستید؟
این سوال کمی در جهت شناخت ارزش ها، مشابه با سوال قبل است. در کدام حوزه است که وقتی فعالیت میکنید، خیلی با اطمینان بیشتری کار میکنید؟ خیلی قابل اعتمادتر هستید. بقیه روی شما حساب باز میکنند. میگویند که در این حوزه میتوانی موفق باشی. برای شما این حوزه چیست؟
۵. چه چیزی به شما بیشترین انرژی را میدهد؟
یک نفر میگوید وقتی که من مشغول کارم هستم بیشترین انرژی را میگیرم و خسته نمیشوم. یک نفر دیگر میگوید من زمانی که با خوانواده هستم بیشترین انرژی را میگیرم. یک نفر میگوید زمانی که مشغول بودن با دوستان هستم.
برای شما چیه؟ حتما پاسخ خودتون رو مثل پاسخ سوالات قبلی مکتوب کنید.
۶. شما پولتان رو بیشتر چطور خرح میکنید؟
یک شخصی میگوید من وقتی پولی دستم میآید سریعا کتاب میخرم، دوره آموزشی میخرم، روی توسعه فردی خودم سرمایه گذاری میکنم. شخصی دیگر میگوید من این پول را خرج خانواده ام میکنم. یک فردی دیگر میگوید من این پول را به کسب و کارم میبرم و در کسب و کارم سرمایه گذاری میکنم. برای شما چیه؟ شما چطور پولتان رو خرج میکنید؟
۷. بیشتر در مورد چه چیزی فکر میکنید؟
برای یک نفر پاسخ این سوال میتواند این باشد که من بیشترین فکرم درباره کسب و کارم است. برای شخصی دیگر میتواند مسافرتهایی که آخر ماه میرود باشد. برای شما چیه و شما بیشترین تفکرتون درباره چه مواردی است؟
۸. بیشتر چه چیزهایی تصور میکنید و در خیال خودتان بهش فکر میکنید؟
بیشتر در مورد چه چیزی تصور و خیال پردازی میکنید؟ در این جا برای خودتان بنویسید. این هم یک سوال مهم در راه شناخت ارزش ها و هدف گذاری در زندگی است.
۹. با خودتان بیشتر در مورد چه چیزهایی حرف میزنید؟
شاید برایتان جالب باشد بدانید که ما بیشتر از هر شخصی، با خودمان حرف میزنیم! شما وقتی مشغول حرف زدن با خودتان هستید بیشتر در مورد چه چیزهایی صحبت میکنید؟ حتما برای خودتان مکتوب کنید.
۱۰. با دیگران بیشتر در مورد چه چیزهایی صحبت میکنید؟
وقتی که در یک جمعی، مثلا جمع دوستان، فامیل یا آشنایان قرار میگیرید، بیشتر در موردد چه مسائلی صحبت میکنید؟
۱۱. الهامبخشترین چیز برای شما چیست؟
آن چه چیزی است که به شما یک انگیزه درونی میدهد؟ اون چه چیزی است که وقتی انجامش میدهید، یا در اختیارش دارید به شما یک انگیزه درونی میدهد؟
۱۲. بیشتر در مورد چه مسائلی هدف گذاری میکنید؟
بیشتر کاری هدف گذاری میکنید؟ یا مالی؟ یا شاید خانوادگی؟ و یا شخصی؟ (البته بعد از شناخت ارزش ها:))
۱۳. بیشتر در چه حوزه ای مطالعه میکنید؟
برای یک شخص پاسخ میتواند این باشد که بیشتر در حوزه توسعه فردی و موفقیت مطالعه میکنم یا در حوزه کسب و کار یا روابط و یا خانواده. برای شما چیست؟ شما بیشتر در چه حوزه ای بیشترین مطالعه را دارید؟
کار عملی
خب، امیدوارم این کارم عملی را در راه شناخت ارزش ها وهدف گذاری در زندگی حتما انجام داده باشید و قدم به قدم با هم جلو آمده باشیم.
اگر هم هنوز انجام نداید لطفا برگردید انجام بدید تا با هم ادامه این مقاله را داشته باشیم و بتوانیم ارزش هایمان را بشناسیم.
خب حالا که به این سوالات پاسخ دادید، برای خودتان مشخص کنید که کدام کلمات برای شما بیشتر از همه تکرار شدند؟
آن ها را همراه با تعداد دفعات تکرارشان برای خودتان یادداشت کنید.
مثلا یک نفر میگوید: خانواده برای من خیلی تکرار شده، ۷ بار! یک نفر دیگر میگوید برای من کسب و کار ۱۰ بار تکرار شده!
تعداد دفعات تکرار را برای خودتون بنویسید.
حالا بیشترین کلماتی که تکرار شده رو به ترتیب اولویت برای خودتون بنویسید.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به کتاب ارزش ها، راز موفقیت و جهش، نوشته دکتر جان دمارتینی مراجعه کنید.
خب تبریک میگم! تا این قسمت از مقاله آموزش جامع هدف گذاری در زندگی، شما توانستید با این تمرین و کار عملی ارزشهایتان را بشناسید و بر سلسله مراتب ارزشی خودتان مسلط شوید. البته کار ما هنوز تموم نشده است و کلی کار عملی و تمرین داریم که باید آن ها را هم با هم انجام بدهیم تا ارزش هایمان را کامل بشناسیم و بر آن ها مسلط بشویم.
تمرین دوم: چطور ارزش های خودمون رو بشناسیم بر اساس فهرست.
کار عملی
میزان اهمیت هریک از موارد فهرست را برای خودتان با سه حرف «خ»، «م» و «ک» مشخص کنید.
به ترتیب اهمیت یکی از حروف زیر را جلوی هر یک از این موارد بگذارید:
خ: خیلی مهم
م: مهم
ک: کماهمیت
در این قسمت میرسیم به قسمت جذاب مقاله آموزش هدف گذاری در زندگی و آن هم تمرین دوم شناخت ارزش هاست. ما در تمرین دوم برای شناخت ارزش ها، فهرستی از ارزش های متداول که هیچ کدومشون نه درسته و نه غلط، فقظ و فقط نظر و سلیقه شخصی شماست که مهمه! پس ما قضاوت نمیکنم کسی رو که این درسته یا غلطه یا هرچیز دیگه! برای شما کدوم مطابف با سلیقه شماست؟
در پایین این فهرست برای شما آورده شده است.
۱. پذیرش: پذیرفتن خود، دیگران و زندگی
۲. ماجراجویی: تجربه کردن تجربیات جدید
۳. قاطعیت: ضمن احترام به حقوق دیگران برای دریافت حقوق انسانی خود و پاسخ به نیازهای شخصی و اقدام کردن
۴. اصالت: خود واقعی بودن
۵. مراقبت: مراقب خود، دیگران یا محیط زیست بودن
۶. مهربانی: بروز رفتارهای مهربانانه نسبت به خود و دیگران به خصوص در مواقع سختی
۷. هیجان: جستوجوگری، ابداع فعالیتهای مهیج و تازه
۸. غمخواری و شفقت: مهربان بودن با خود و دیگران، دلسوز دیگران بودن در هنگام درد و رنج
۹. ارتباط: معطوفکردن تمام حواس به کار در حال اجرا یا شخص در حال صحبت
۱۰. مشارکت: همیاری، کمک و سخاوت
۱۱. همکاری: مشارکت با دیگران
۱۲. شجاعت: دلیر و نترس بودن، ایستادگی در برابر ترس و اضطراب
۱۳. خلاقیت: خلاق و مبدع بودن در کار یا بازی
۱۴. کنجکاوی: علاقهمند بودن به کشف و شناسایی، تمایل شدید به فهم و یادگیری
۱۵. تشویق و دلگرمی: تشویق رفتارهایی که برای خود و دیگران ارزشمند است
۱۶. انصاف و عدالت: داشتن رفتار منصفانه نسبت به خود و دیگران، دفاع از خود و دیگران
۱۷. تندرستی: حفظ، نگهداری و مراقبت از،سلامت خود
۱۸. انعطافپذیری: سازگاری با شرایط سخت و چالشبرانگیز از روی میل
۱۹. آزادی: تبعیت نکردن از دیگران و آزادی عمل دادن به دیگران برای انتخاب راه و روش زندگی
۲۰. دوستی: برخورد گرم و صمیمی، گشوده و پذیرا بودن، کمک و یاریدادن به دیگران
۲۱. بخشش: بخشش داشتن نسبت به خود و دیگران، رهاکردن سرزنشگری
۲۲. تفریح و نشاط: خندیدن، شوخطبعی، شرکت در فعالیتها و بازی دادنهای مفرح یا ایجاد شرایط و محیط شوخی و تفریح
۲۳. قدرشناسی: قدرشناسی از خود و دیگران و دنیای پیرامون
۲۴. صداقت: درستکار و راستگوبودن، صادق بودن با خود و دیگران
۲۵. پشتکار: سختکوشی، تعهد و وفای به عهد
۲۶. صمیمیت: گشادهرو بودن در برابر دیگران، درمیان گذاشتن افکار و احساسات با دیگران، نزدیکی فکری، عاطفی و فیزیکی
۲۷. عشق: دوستانه رفتار کردن و عشقورزی به خود و دیگران
۲۸. ذهنآگاهی: هوشیار و کنجکاو بودن. برقراری تماس با آن چه در لحظه میتوان تجربه کرد
۲۹. نظم: منظم و مرتب بودن
۳۰. استقامت: انجام تکالیف و وظایف با جدیت حتی با وجود ترس و مشکل
۳۱. احترام: رفتار محترمانه با خود و دیگران، توجه صمیمانه و رعایت حال دیگران
۳۲. مسئولیتپذیری: پذیرفتن مسئولیت افکار و احساسات و اعمال خود، پاسخگو بودن و داشتن رفتار مسئولانه
۳۳. امنیت: توجه به ایمنی خود و دیگران، پشتیبانی و حمایت
۳۴. لذت طلبی: به دنبال تجربههای لذتبخش بودن، ایحاد شرایط لذتبخش برای خود و دیگران
۳۵. تمایلات جنسی: شناخت درست تمایلات جنسی، ابراز و بیان تمایلات جنسی خود
۳۶. مهارت: استفادهی مداوم از مهارتهای خود، ارتقای دائمی مهارتها
۳۷. حمایتگری: یاریکنندگی برای خود و دیگران.
۳۸. اعتماد: مورد اعتماد بودن، وفادار به عهد، اعتماد کردن به دیگران
و بقیهی ارزشهای شما (که در این فهرست نیستند).
دقت کنید هیچیک از ارزشها درست یا غلط نیستند و فقط سلیقه و نظر شما مهم است.
کار عملی
حالا که این تمرین عملی را کامل انجام دادید و یک گام به شناخت ارزش ها نزدیک تر شدید، برای خودتان با سه حرف گفته شده موارد رو مشخص کردید، در بین ارزش های خیلی مهم، ۶ تا از مهم ترین ها رو انتخاب کنید و به ترتیب اولویت برای خودتون بنویسید.
حالا بریم سراغ ادامه بحث آموزش هدف گذاری در زندگی…
هدف یعنی چی و چه فرقی با آرزو دارد؟!
خیلی ممنون که تا این قسمت از آموزش هدف گذاری در زندگی با ما همراه بودید. خب میرسیم به این نکته که کلا هدف یعنی چی؟ تعریف هدف چیست؟ چه فرقی با آرزو دارد؟ چه فرقی با خواسته دارد؟ چه فرقی با سایر موارد دارد؟
خیلی از افراد، همانطور که گفتم، وقتی که درباره اهدفشان از آن ها سوال میشود اینگونه پاسخ میدهند که: «میخوام ثروتمند بشم، پولدار بشم، آدم موفقی بشم، خوشبخت بشم، به آرامش برسم، به کمال برسم، به رشد شخصی اهمیت بدم و…». بعد از آن گاها میبینیم که برخی از همین افراد معترض میشوند که چرا ما به خواسته هایمان نمیرسیم؟! تا زمانی که به صورت دقیق، واضح، روشن و با جزئیات کامل آن خواسته را مشخص نکنید، آن خواسته تبدیل به هدف نمیشود.
بنابراین، هدف آن قدری واضح، شفاف، دقیق و مشخص است که به محض تعریف شدن، ذهن شما رو درگیر رسیدن به خود میکند. البته یک هدف خوب ویژگی های دیگه ای هم دارد (مثل اسمارت بودن بودن هدف) که در ادامه به آن میپردازیم.
از کجا ایدههایی برای هدف گذاری در زندگی پیدا کنیم؟
خب دوستان، کم کم وارد یک کار عملی دیگر میشویم. ممکنه برخی از شما بگویید: «خب باشه! ما الان فهمیدیم که هدف فرق داره با آرزو و خیلی دقیق و واضح مشخصه و هدفگذاری هم مهمه! حالا من میخوام هدف گذاری کنم ولی نمیدونم هدف چی بزارم!» ممکنه بعضی از شماها به این مرحله رسیده باشید که ندانید چه مواردی را به عنوان هدف انتخاب کنید. اگر این سوال برای شما پیش آمده، لطفاً این کار عملی را با آرامش، با دقت و با زمان کافی انجام بدید.
۱. اگر کل پول دنیا، یا مثلا چند میلیارد تومان پول داشتید، با این پول چکار میکردید؟
خب اولین سوالی که من از دوستانی که نمیدانند چه مواردی را به عنوان هدف انتخاب کنند این است که شما اگر کل پول های دنیا را داشتید، یا به عنوان مثال چند میلیارد تومان پول داشتید، (میگیم چند میلیارد تومان که تصویرسازی بهتری داشته باشیم) با این پول چه کار میکردید؟!
۲. اگر میدانستید شکست نمیخورید، چکار میکردید؟!
دومین سوالی که من از این دوستان عزیزم دارم این است که اگر بر فرض محال ما به شما میگفتیم: شما یک کار را در زندگیات میتوانی انجام دهی و ما ۱۰۰ درصد تضمین میکنیم که در این کار شکست نمیخوری! اگر میدانستی در کاری شکست نمیخوری، چه کاری را انجام میدادی؟
۳. اگر غول چراغ جادو داشتید…
سومین سوالی که میتوانید از خودتان بپرسید برای اینکه اهدافتان مشخص شود این است که اگر بر فرض محال یک غول چراغ جادو داشتید که میتوانست خواسته ها و آرزوهای شما رو برآورده کند، ۳ خواسته شما از این غول چراغ جادو چه بود؟!
۴. اگر الان ۱۰ سال بعد بود…
سوال بعدی که من از شما میپرسم و دوست دارم با کمال آرامش بهش فکر کنید و جواب خودتان را مکتوب کنید این است که اگر الان ۱۰ سال بعد بود، دوست داشتید در چه وضعیتی باشید؟ دوست داشتید کجا باشید؟ چه سبک زندگی را داشته باشید؟ چه درآمدی داشته باشید؟ چه کسب و کاری داشته باشید؟ لطفا این موارد را با تمامی جزییات بنویسید.
۵. یه لحظه فک کن فقط ۶ ماه دیگه زنده ای…
سوال بعدی که من از این دوستان عزیزم دارم اینه که اگر خدایی نکرده، به شما این خبر میرسید که متاسفانه فقط ۶ ماه دیگر زنده هستید، در این ۶ ماه باقی مانده، سراغ چه کاری میرفتید که خیلی دوسش داشتید و حتما سراغش میرفتید؟! این موارد را یادداشت کنید.
۶. اگه توی مجلس ترحیمات بودی…
سوال بعدی که بنده از این دوستان عزیز دارم اینه که خدایی نکرده، یک لحظه تصور کنید که اگه الان در مجلس ترحیمتان بودید، حسرت انجام چه کاری را در قلبتان داشتید؟! میگفتید که: «وای اگر این کار را میکردم، وای چرا این کار را نکردم!»
چه حسرتی داشتید؟ آن موارد و کارها را برای خودتان بنویسید.
امیدوارم که این کار عملی باعث شده باشه که شما مقداری به اهدفتان در زندگی، نزدیک تر شده باشید.
SMART بودن هدف!
۱. مشخص
ویژگی اول هدف این است که هدف ما باید کاملا «مشخص» باشد. همانطور که قبلاً هم تاکید کردم، الان هم تاکید میکنم که هدف شما باید کاملاً مشخص، دقیق، واضح و روشن باشد. لطفاً کلی نگید: «من میخوام موفق شم، من میخوام ثروتمند شم، من میخوام بهره وریم زیادتر بشه…» لطفا دقیق بگید!
۲. قابل اندازهگیری
ویژگی دومی که هدف شما باید داشته باشد، این است که هدف شما باید قابل اندازه گیری باشد. یک مقیاس باید وجود داشته باشد که شما بتوانید با استفاده از آن، پیشرفت خودتان در راه رسیدن به هدف را اندازه گیری کنید.
۳. دستیافتنی
سومین ویژگی هدف، دستیافتنی بودن هدف است. یعنی با توجه به شرایط کنونی خودتان، هدفی را برای خودتان مشخص کنید که برای شما دستیافتنی باشد.
۴. واقع بینانه
چهارمین ویژگی هدف واقع بینانه بودن هدف است. یعنی هدف را باید به صورت واقعبینانه برای خوتان انتخاب کنید. با توجه به شرایط کنونی خودتان هدفی را برای خودتان انتخاب کنید که واقعبینانه باشد. هدفهای بزرگ را باید برای خودتان انتخاب کنید که ما کمی بعدتر به آن میپردازیم، ولی از لحاظ زمانی باید منطقی باشد! هدف بزرگ انتخاب میکنیم برای خودمان ولی از لحاظ زمانی منطقی باید باشد و واقعبینانه. بعدتر بازهم به این موضوع می پردازیم.
۵. زمانبندیشده
پنجمین ویژگی هدف این است که هدف ما حتما باید زمان دار باشد. تا کی میخواهید به این هدف برسید؟ زمان برایش بگذارید. مثلا تا ۶ ماه دیگر من میخواهم بهش برسم. تا یکسال دیگر من میخواهم این کار را انجام بدم، این پروژه را تموم کنم، این محصول را تولید کنم، و یا هرکار دیگر. باید برای هدفتان زمان بگذارید.
چگونه هدف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت تعریف کنیم؟
در این بخش، قصد داریم قسمت مهمی از آموزش هدف گذاری در زندگی (که دکتر شهاب اناری در مسترکلاس یک درصدی ها به این موضوع می پردازد) را توضیح دهیم. میشود اینطور گفت که طبق این روش ما از چشم اندازه ایده آل خودمون شروع میکنیم و سپس برمیگردیم و هدف بلندمدت میان مدت و کوتاه مدت خودمان را تعریف میکنیم. بگذارید این موضوع را گام به گام توضیح دهیم و باهم جلو برویم.
گام اول: تعریف چشم انداز ایده آل
در گام اول از آموزش هدف گذاری در زندگی، ما چشم انداز ایده آل خودمان رو تعریف می کنیم. شاید بپرسید «چشم انداز ایده آل» یعنی چه؟ یعنی که شما در خیال خودتان به ۱۰ یا ۲۰ سال بعد بروید و با جزئیات کامل، توصیفی و بزرگ فکر کنید که میخواهید زندگی و کسب و کار شما چطوری باشد؟ ده سال یا بیست سال دیگر چه درآمدی دارید؟ کجا زندگی می کنید؟ بهترین ورژنی که میتوانید از خودتان متصور شوید چیست؟ تأکید میکنم که در این مرحله بزرگ فکر کنید. برای خودتان با جزئیات و توصیفی بنویسید. اینکه بگید: «من موفق میشم، می خوام زندگی موفقی داشته باشم، زندگی خوبی داشته باشم، یک کسب و کار موفق داشته باشم…» اینطوری فایدهای ندارد! باید با جزئیات کامل و توصیفی باشد، باید بزرگ فکر کنید و بهترین ورژن ایده آل خودتان رو برای ۱۰ تا ۲۰ سال آینده در ذهن خودتان متصور شوید. همه این موارد رو مثل همیشه یادداشت کنید.
گام دوم: تعریف هدف بلند مدت
در گام بعدی از آموزش هدف گذاری در زندگی، ما از چشم انداز ایده آل خود که تصور کردیم، اهداف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت را بیرون می کشیم. به چه شکل؟ بگذارید مثالی بزنم. به عنوان مثال، در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده یکی از بخشهای بهترین ورژن زندگی من این است که فلان کسب و کار را در فلان کشور داشته باشم با فلان درآمد سالیانه. کامل برای خودتان مشخص کنید و با ریز جزئیات بنویسید.
سپس با خود میگوییم: خب حالا که من میخواهم ده یا بیست سال آینده این ورژن ایدهآل من باشد، بنابراین هدف بلند مدت من باید چه چیزی باشد؟ اهداف بلند مدت در بیزنس و کسب و کار میتواند هدف ۴ یا ۵ ساله باشد. اگر من میخواهم ۱۰ سال یا ۲۰ سال آینده فلان جا باشم با فلان کسب و کار و فلان درآمد، ۵ سال دیگر باید کجا باشم؟
مثال میزنم. فرض کنید که شخصی میگوید: «هدفم اینه که در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده کسب و کاری با درآمد سالانه یک میلیارد تومان داشته باشم.» خب ایشان باید در هدف بلند مدت (که هدف ۵ ساله است)، کسب و کار خودش را کوچک و خرد کند. (ما در این قسمت تنها بخش درآمد کسب و کار را بررسی میکنیم، اما در عمل، باید علاوه بر درآمد، سایر جزئیات کسب و کار که در چشم انداز ایدهآل تعریف شد، کوچک و خرد شوند.)
این شخص باید با خود بگوید: «اگر من میخوام در ۱۰ یا ۲۰ سال آینده به آن نقطه برسم، ۵ سال بعد باید کجا باشم؟ بنابراین اگر من میخوام ۱۰ یا ۲۰ سال آینده، درآمدم سالیانه یک میلیارد تومان باشه، ۵ ساله دیگه باید سالیانه درآمدم ۵۰۰ میلیون تومان (به عنوان مثال) باشه.
البته همان طور که گفتم علاوه بر بخش درآمدی کسب و کار باید یک ورژن کوچکتر و خرد شده از سایر جزئیات هم برای خود، به همین ترتیب که برای درآمد مثال زدیم، انجام دهد.
گام سوم: تعریف هدف میان مدت
در گام سوم از آموزش هدف گذاری در زندگی میرسیم به این قسمت که با خود میگویید: «خب این شد هدف بلند مدت من!». میرسیم به تعریف هدف میان مدت ،که در کسب و کار هدف حدودا سه سالهای است.
حالا اگر هدف من این است که ۵ سال دیگر سالیانه ۵۰۰ میلیون تومان درآمد داشته باشم، پس سه سال دیگر باید سالیانه ۱۵۰ یا ۲۰۰ میلیون تومان درآمد داشته باشم.
بازهم تاکید میکنم که آن شرایطی که برای خودتان علاوه بر درآمد تا ۵ سال آینده در نظر گرفتید، شامل اینکه کسب و کارتان چه شکلی باشد، زندگیتان چه شکلی باشد، چه مهارتهایی را باید داشته باشید، را خرد و کوچیک میکنید و از خودتان میپرسید که اگر ۵ سال آینده باید به آن نقطه برسم، ۳ سال آینده باید کجا باشم؟
گام چهارم: تعریف هدف کوتاه مدت
در نهایت میرسیم به هدف کوتاه مدت. به خودتان میگویید: «حالا که من میخوام ۵ سال آینده این مقدار درآمد داشته باشم، سه سال آینده این مقدار درآمد رو داشته باشم، تا یکسال آینده باید چه مقدار درآمد داشته باشم؟»
به عنوان مثال، همین موردی که باهم بررسی کردیم، چشم انداز ایدهآل ما چه بود؟ به عنوان مثال سالانه یک میلیارد تومان. (این عدد متناسب با هر فرد قطعاً تغییر میکند. ما یک مثال عددی میزنیم که مفهوم برای شما بهتر مشخص شود.) خب حالا ما باید از خودمان بپرسیم که که اگر من میخواهم ۱۰ یا ۲۰ سال آینده به سالیانه یک میلیارد تومان برسم، ۵ ساله دیگر ۵۰۰ میلیون تومان درآمد داشته باشم، سه سال دیگر ۲۰۰ میلیون تومان درآمد داشته باشم، یک سال دیگر که میشود هدف کوتاهمدت، (به عنوان مثال) باید سالیانه ۵۰ میلیون تومان درآمد داشته باشم.
خب حالا آیا سالیانه درآمد ۵۰ میلیون تومان (که اگر تقسیم بر ۱۲ کنیم به درآمد ماهیانه تقریبا ۴ میلیون و ۲۰۰ هزارتومان میرسیم) غیر ممکن است؟! نشدنی است!؟ ولی اگر از همون اول میگفتید که چشمانداز ایده آل من این است که سالانه یک میلیارد تومان درآمد داشته باشم، احتمال دارد که خودتان به خودتان میگفتید: «برو بابا نمیشه! تو نمیتونی!» احتمال دارد که صدایی از درون به شما میگفت: «خیلیه! نمیشه!» ولی زمانی که شما از چشم انداز ایدهآل شروع می کنید و اون رو خرد میکنید به هدف بلندمدت، ۵ ساله دیگ کجا باشم؟ میان مدت، ۳ سال دیگ کجا باشم؟ کوتاه مدت، یکسال دیگه کجا باشم؟ تکلیفتان با خودتان مشخص است و هدف بزرگ خودتان رو خرد کردید به هدفهای ملموس و قابل دستیابی و واقع بینانه که میتونید بازهم آن ها را برای خودتان شفاف تر کنید.
نکته مهمی که وجود دارد این است که تمرکزتان از این به بعد باید روی هدف کوتاهمدت باشد و فقط روی این هدف کوتاه مدت متمرکز بشید و تمام تلاشتان را برای رسیدن به هدف کوتاهمدت کنید.
چرا باید اهداف خود را حتما مکتوب کنیم؟
در این قسمت از آموزش هدف گذاری در زندگی، میخواهیم به این موضوع بپردازیم که چرا ما اینقدر تاکید میکنیم که هدف حتماً باید مکتوب باشد و کلاً چه لزومی دارد که هدف ما حتماً باید نوشته شده باشه و مکتوب باشد. دلایل مختلفی برای این موضوع وجود دارد که من چندتا را در این قسمت برایتان خواهم گفت.
۱. در ذهن ما همه چیز زیباست!
دلیل اولی که برای این موضوع وجود دارد این است که در ذهن ما همه چیز قشنگ و زیباست. وقتی که ایده را روی کاغذ میارید، تازه اشکالاتاش خودش را نشان میدهد. شما میتوانید با بازنویسی کردن و اصلاح آن ایده یا هدف، هدف بهتری را برای خودتان در نظر بگیرید.
بنابراین اولین دلیل این که ما به علت اون باید هدفمان رو مکتوب کنیم، این است که میتوانیم با مکتوب کردن هدف، آن را بارها و بارها اصلاح و بازنویسی کنیم، اشکالاتش را دربیاریم و به بهترین شکل ممکن خودش بنویسیم تا هدف ما دقیق، واضح و مشخص و سایر ویژگی ها را داشته باشد.
۲. پنجاه هزار فکر روزانه
دومین دلیلی که به علت آن باید هدف خود را حتماً مکتوب کنیم، اینه که روزانه به صورت میانگین ۵۰ هزار فکر از ذهن ما عبور میکند! ۵۰ هزار فکر! خب شما چه تضمینی میتوانید بدید که هدف کوتاهمدت خودتان رو در میان ۵۰ هزار فکری که هر روز از ذهن شما عبور میکنه، گم نکنید یا حداقل خدشه ای به آن وارد نشود؟ پس چه بهتر که هدفتان را مکتوب داشته باشید و مدام بهش نگاه کنید.
۳. ایجاد روزشمار
سومین دلیلی که حتماً باید به علت آن هدفتان را مکتوب کنید و یک جایی جلوی چشمانتان نصب کنید، ایجاد روزشمار است. یعنی به عنوان مثال، شما یک هدف شش ماهه برای خودتون تعیین میکنید. وقتی این هدف رو مینویسید و جلوی چشمانتان نصب میکنید، میگید که: «عه! یک روز گذشت! این ماه تموم شد و وارد ماه بعدی شدیم! مدام دارم به هدفم نزدیک تر میشم…».
این در شما یک انگیزه به وجود میاورد که بلند شوید و سراغ هدفتان بروید و بدونید که هدفتان زمان دارد و تا آن زمان باید هدفتان را انجام بدید.
چند نکته تکمیلی از آموزش هدف گذاری در زندگی
نکته اول
نکته مهم اول این است که به محض رسیدن به یک قله، به محض این که به یک هدف می رسید، در همان لحظه، قله بعدی را برای خودتان مشخص کنید. پس یادتان نرود، زمانی که به یک موفقیت نسبی میرسید، همون لحظه گام بعدی و هدف بعدی خودتان را برای خودتان مشخص کنید.
نکته دوم
نکته دوم این است که اهداف غیر قابل تغییر نیستند. ممکنه که بسته به شرایط، بسته به شرایط خاص که پیش میآید، هدفهای ما تغییر کنند. (اما به شرط اینکه مدام به این بهانه هدفتون را تغییر ندید!) اما اهداف در حالت کلی غیرقابل تغییر نیستند.
نکته سوم
در پایان به عنوان نکته آخر میخواهم بگویم که در مسیر رسیدن به هدفتان لطفاً زیادهروی نکنید. بعضی از دوستان رو مبیبینیم که میگویند: «خب ما دیگ هدف گذاشتیم، دیگ کسی به سمت من نیاد! من هدف دارم دیگه تفریح تعطیل، تمام خانواده، دوستان و آشنایان تعطیل! کسی سمت من نیاد! من انسان هدفمندیم!»
لطفاً در مسیر رسیدن به هدف زیاده روی نکنید و سعی کنید که از این مسیر رسیدن به هدف لذت ببرید و خلاصه زیادهروی نکنید.
توصیه مهم: حالا که تا این جای این مقاله آموزشی رایگان را مطالعه کردید، احتمالا به مبحث هدف گذاری علاقهمندید؛ بنابراین به شما توصیه میکنیم که حتماً مقاله جامع و رایگان آموزش هدف گذاری را نیز مطالعه کنید که به آموزش هدف گذاری در تمامی جنبهها، علاوه بر هدف گذاری در زندگی، میپردازد.
نویسنده این مقاله، علی مددی کاهکش، بنیانگذار مجموعه آموزشی زیر صفر، دارای مدرک مبتنی بر «روانشناسی مثبت و کوچینگ» از North Star Success Inc کانادا و نویسنده کتاب «۵ راز انسانهای فوق موفق» است.
نظرات